نكته اول؛ «ريچاردفراي» ظاهرا از بدشانسي در دوران رياستجمهوري آقاي روحاني دستش از دنيا كوتاه شد! ما در عرصه تاريخنگاري 2 «ريچارد فراي» نداشتيم! او يكي بود؛ اما با 2 برداشت از سوي مدعيان و سياستورزان وطني! يكي «ريچارد فراي» كه در دوره رياستجمهوري آقاي احمدينژاد در قيد حيات بود! او به ايران آمد. مورد تفقد و حتي پذيرايي و استقبال رسمي آقاي رئيسجمهور (احمدينژاد) قرار گرفت و رئيسجمهور سابق به احترام ايشان يك خانه اختصاصي در كنار زايندهرود برايشان تدارك ديد. (اقدامي كه از هر منظر و نگاهي هم صورت گرفته باشد، براي ايران و ايراني مفيد و مثبت بود).
از قضا در آن دوره صدا و سيماي ملي با او مصاحبه اختصاصي ترتيب داد و از شخصيت والا و ارزشمند او گزارش ويژه تهيه كرد، خبرگزاريهاي رسمي و رسانههاي متعلق به برادران اصولگرا به «بهبه» و «چهچه» پرداختند و در مخيله هيچ بنيبشري در اين خاك و بوم 80-70 ميليون نفري نميگنجيد كه بخواهد از اين «ايراندوست آمريكايي» كه رئيسجمهوري اسلامي ايران از او استقبال ميكند و حتي خانهاي را در اصفهان به نامش مينهد، يك عنصر نامطلوب و حتي جاسوس ساخته شود!
نكته دوم؛ 9 ماه از دوران دولتهاي محبوب آقايان گذشت و همزمان، ميشت الهي، دست «ريچارد فراي» را از اين دنيا كوتاه كرد. در اين 9 ماه يعني از آن فاصله دولت كريمه تا اين دولت مغضوب آقايان، چه اتفاقي افتاده است؟! چگونه شد كه در اين 9 ماه، دوستان و برادراني كه رئيسجمهور محبوبشان از ريچارد فراي در 91 سالگي آنگونه تمجيد و تقدير كرد يكباره به اين نكته بسيار ظريفي، قضايي و بسيار مهم رسيدند و كشف كردند كه او «ريچارد فراي» در 94 سالگي آن هم حالا و از 10 روز پيش تاكنون كه دستش از دنيا كوتاه مانده، «جاسوس» شده است! استنادش هم سفر او در دوران دفاع مقدس به ايران بود كه ظاهرا ميخواسته عليه منافع ملي ما به دشمنان كمك كند و به امر مهم «جاسوسي» همت گمارد!
آري؛ سياست و سياستورزي در ايران معاصر همين است! «ريچارد فراي» كه به زعم برادران و دوستان ارزشي! جاسوس آمريكاست، همان «ايران دوست» دوران آقاي احمدينژاد است كه با دبدبه و كبكبه به ايران دعوتش ميكنند، آقاي رييسجمهور در مراسمي رسمي از او استقبال، تكريم و تقدير مينمايد و ... اما در دولت روحاني پاك ميشود يك جاسوس مهدورالدم! دولت روحاني هم بايد حواسش جمعجمع باشد كه دست از پا خطا نكند والا كل مجلس، كل مطبوعات، تريبونهاي رسمي و غيررسمي و ...حضرات سوژهاش را تبديل ميكنند بزرگترين معضل ايران امروز! خصوصا در اين ماههاي بي سوژهگي كه حتي سلام و عليك يك وزير با يك رييسجمهور 8 ساله مملكت ميشود يك بحران و بحث روز نمايندگان خيلي پايدار!!
قول دفن پيكر را، تكريم و تمجيد و اهداي لوح تقدير را آقاي احمدينژاد و دولتمردانش به آن مرحوم داده و براي كشور تعهد ايجاد نمودند، حالا روحاني و وزيرانش به مجلس فراخوانده خواهند شد و ناسزا و بد و بيراه از گروه هاي هميشه در صحنه «فشار» خواهند شنيد! و حتي احتمالا در دين و اعتقادات و وفاداري روحاني و وزرايش به نظام هم تشكيك به عمل خواهد آمد! به هرحال حكايتي است سياستورزي «ايران معاصر»!
و احتمالا هيچكس از خود نميپرسد كه ايهاالناس، با وجدانها، با انصافها، اين مرد هماني است كه در دولت محبوب آقايان با عزت و احترام به ايران آمد و مورد تفقد رئيسجمهور، هم قرار گرفت! باري؛ شانس بد روزگار دامن اين مرد آمريكايي و دولت روحاني را گرفت. «درگذشتش» در دوره جديد سياستورزي! در ايران بوده است. در ايران معاصر ميتوان به راحتي آب خوردن، يك عنصر «ايراندوست» سابق و «مورد تفقد قرار گرفته در يك دولت» را در عرض فقط چند ماهه يك جاسوس ناميد! عليه او در روزنامهها سرمقاله نوشت و در حاشيه زايندهرود 100 نفر را دور هم جمع كرد تا پلاكارد در دست بگيرند و بر دولت جديد و سياستورزي جديد فغان برآورند و نهيب بزنند كه: «حواستان جمع باشد، مگر از جسد ما رد شويد تا اين جاسوس را در شهر ما دفن كنيد!»
چگونه فراي ظرف فقط ماه از آن ميهمان ويژه آقاي رييسجمهور به جاسوس تبديل شد؟! آن هم جاسوس مربوط به حدود 20 سال پيش؟! (دوران جنگ تحميلي)؟! چگونه اسنادش در اين 9 ماه به دست شما رسيد؟ چگونه در سال 89 و دوره دولت محبوبتان او را بر سر نهاديد و به ايران دعوتش كرديد؟! رئيسدولتتان او را شايسته تمجيد و تقدير و اختصاص خانه ويژه دانست؟! در آن دوره او جاسوس دوران جنگ با عراق نبود اما در دوره روحاني شد جاسوس؟!
واقعا چه ميتوان گفت؟ چه ميتوان نوشت و چگونه ميتوان ناليد؟ انصافمان كجاست؟ و وجدانهايمان كجا؟! «سياست» را در هيچ جاي دنيا اينگونه به ابتذال نكشيدهاند كه ما در ايران كشيدهايم! و به عنوان يك ايراني خطاب به «فراي» و خانوادهاش ميگويم: «ما ايرانيان، ما اكثريت ايرانيان، ما اين «سياست كثيف» و آلوده را برنميتابيم. با زبان رسا و بلند ميگوييم: عشق او به ايران را پاس ميداريم. ميگوييم: «پيكرش را چه در ايران دفن كنند و چه نكنند قاطبه ملت بزرگوار ايران بيعاطفه و دمدمي مزاج نيستند، به دوستدارانش احترام ميگذارند و علاقهمنديشان را به اين سرزمين كهن، بر ديده منت و احترام دارند.» ميماند حكايت «سياستورزي» آلوده در ايران معاصر كه دل هر انسان منصفي را ميآزارد.
اين عكسها كه مربوط به اصفهان- استانداري -مرداد 1389 (دوره آقاي احمدينژاد)است را ببينيد: (همه عكسها از خبرگزاري هاي اصولگراي فارس و باشگاه خبرنگاران جوان است)
و عكسهاي استقبال و اهداي لوح تقدير آقاي احمدينژاد به ريچارد فراي
«ريچارد فراي» مکاتبات خود با محمود احمدينژاد را از شهريور 1386 آغاز کرد و روز شنبه 6 بهمن 1386 رئيسجمهور از وي در جشنواره فارابي به دليل کوششهايش تجليل نمود. منزلی که احمدی نژاد به ایران شناس معروف هدیه کرد ماجرا چیست؟ در همایش ایرانیان مقیم خارج، دکتر فرخ سعیدی استاد دانشگاه هاروارد به پشت تریبون رفت و به معرفی استاد ریچارد فرای پرداخت و اظهار داشت: استاد فرای نخستین کسی است که از دکتر علی اکبر دهخدا لقب ایران دوست را گرفته است. ریچارد فرای هم طی سخنانی اظهار داشت: سالهاست که خود را یک ایرانی می پندارم و آرزو من این است که مرگ مرا در کنار زاینده رود اصفهان، نصف جهان قرار دهد و بدینوسیله از رئیس جمهور ایران میخواهم که این تقاضای مرا بپذیرد. در پاسخ رئیسجمهور هم خطاب به وی عنوان کرد: ما به جای آن یک باب منزل مسکونی در اصفهان به شما میدهیم که تا هر وقت بخواهید در آنجا زندگی کنید. (عكس و خبر از خبرگزاري فارس)
نظرات شما عزیزان:
|